"آگاهی بخش"، "آزادیبخش" است (هستههای "مقاومت سایبری" و لانه جاسوسی مجازی)
نشست ("ادبیات تمیز" برای "اهداف کثیف") _ تسخیرلانههای جاسوسی مجازی آمریکا _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت خواهران و برادران عزیز سلام عرض میکنم.
تعبیری که در مورد دوستان به ذهنم آمد و کاری و رسالتهایی که به دوش میکشند گردانهای آگاهیهای بخش است. آنچه که در فضای سایبر نیاز مؤکد، نیاز انقلابی و فرهنگی نه فقط ملت ما بلکه همه ملتهایی که درگیر مقاومت در برابر استکبار رسانهای و دیکتاتوری رسانهای هستند همین گردانهای آگاهیبخش و حضور آنها در عرصه فضای مجازی بوده است. دوستانی که وارد عرصه مبارزات آگاهیبخش شدهاند و میشوند عملاً خطی را دارند میشکنند که بوجود آورندگان فضای سایبر گمان میکردند آن خط در این دوره جدید هرگز شکسته نخواهد شد و دیکتاتور و امپریالیزم رسانهای در دوره جدید تمامعیار و صددرصد خواهد شد. یعنی یک فضای بیرقیبی است که آنها گفتمان میسازند و آنچه را که آنها تولید میکنند دیگران بلغور میکنند! امروز با یک جبهه مقاومت رسانهای دارند مواجه میشوند گرچه به لحاظ کمّی و تخصصی هنوز حرف اول را نیروهای انقلاب اسلامی در سطح جهان و منطقه نمیزنند اما قِلق کار دستشان آمده است ما وارد یک فضایی شدهایم که آگاهیبخشی، آزادیبخشی است. آگاهیبخش آزادیبخش است. و درست برخلاف آن پُز شبهدموکراتیکی که صاحبان کمپانیهای صهیونیستی در جهان سر میدادند که دیگر فضای رسانهای در سطح جهان باز و آزاد شد و از این به بعد لیبرال – دموکراسی به کمک همه نهادها و رسانهها چه بومی و چه جهانی منتشر خواهد شد و تحت پوشش جهانیسازی، غربیسازی جهان، آمریکاییسازی جهان تعقیب میشد امروز با یک واکنش قدرتمند دارند مواجه میشوند و کاملاً متوجه خطر شدهاند که اگر این مسیر ادامه پیدا کند و این تیپهای مقاومت و آگاهیبخشی در سراسر جهان اسلام تشکیل بشوند و با بخشهای دیگر جهان دست بدهند که در آنجاها هم هستههای مقاومتی با رویکردهای مختلف در خارج از جهان اسلام در فضای سایبر وجود دارد آن وقت سرنوشت افکار عمومی در جهان متفاوت خواهد شد از اساس سلطه در گروی ناآگاهی و ناآگاه نگه داشتن افکار عمومی است چهل سال پیش وقتی که ایران در اختیار مطلق آمریکاییها و انگلیسها و صهیونیستها بود امکانات رسانهای بسیار محدود بود رسانهای که در اختیار نیروهای انقلاب بود از دیوارنویسی و شعارنویسی شروع میشد و پایان آن توزیع چند برگ اعلامیه و شبنامه یا نوار کاست بود. در برابر رادیو و تلویزیونها و رسانههایی که در سطح منطقه جهان و سایر کشور از طرف هژمونی سرمایهداری آمریکا کنترل میشد ولی کمتر از یک سال نبرد ظاهراً صاحبان رسانهای ضعیف پیروز شدند و آنها که دست بالا را در رسانهها داشتند شکست خوردند آنهایی که در رسانه دست پایین را داشتند بخصوص قبل از نیمه دوم نهضت در سال 57 یک برگ اعلامیه اگر دست کسی دیده میشد سه ماه تا شش ماه زندان داشت یک برگ اعلامیه از امام(ره) حتی رساله امام(ره) شش ماه زندان داشت این کل رسانهای بود که در اختیار نیروهای انقلاب اسلامی بود ولی چون پیام، پیام آگاهیبخش بود جبهه سلطه که ضد آگاهی است همیشه ضد آگاهی است علیرغمی که وانمود میکنند آنها منبع آگاهی و به دنبال نشر آگاهی هستند شکست خوردند عین این اتفاق امروز در سطح جهان اسلام و بلکه کل جهان باید و میتواند بیفتد. ما به لحاظ تکنولوژی رسانه با دشمن هنوز قابل مقایسه نیستیم اما دارد هستههایی تشکیل میشود و این که من تعبیر به گردانهای آگاهیبخش کردم به دلیل این بود که اتفاقاً در جبهه مقابل این تعبیر به کار رفته است یعنی نه فقط اینترنت ابتدا با اهداف نظامی از درون ارتش اشغالگر آمریکا که در تمام جهان در این 70 – 80 سال اخیر مشغول اشغالگری بوده متولد شد و با اهداف نه فقط سیاسی اقتصادی بلکه نظامی و میلیتاریستی تولید شد امروز صریحاً اعلام میکنند که در ارتشهای اینها گردانها و تیپها و لشکرهای فعال در حوزه فضای مجازی هستند. همین چند وقت پیش دیدم ارتش انگلیس سه تیپ مستقل که کارشان فقط در فضای مجازی است تشکیل دادند اینها فقط رصد میکنند که انواع و اقسام ضرباتی که از طریق فضای سایبر میتوانند بزنند به تهدیدهای که متوجه آنهاست عمل کنند. حالا نوع واضح علنی آن جاسوسی و هک کردن و این قبیل مسائل است اما نوع پیچیدهتر نافذتر و مؤثرتر و کمتر دیده شونده آن ایجاد و تقویت هژمونی فرهنگی و طرز فکر و سبک زندگی خاص و زاویه نگاه خاص به این مسئله است. من این کتاب «اسناد لانه» را آوردم میخواستم سهتا سند برایتان بخوانم میترسم به اهل حرفهایم نرسم. لذا آدرس آن را بدهم جلد دهم اسناد، سه جای آن نشان دهنده حساسیت شدید سفارت و لانه جاسوسی آمریکا قبل از پیروزی انقلاب در مورد یعنی اوایل سال 1357 رسانههای داخل است. یک جای اظهار تأسف میکند که اینها چگونه اینها پیامهای امام را به این سرعت بدون این که گیر بیفتند در سطح کشور منتشر میکنند؟ امام در نجف یک چیزی میگوید چگونه اینها 48 ساعت نشده در کل کشور اینها منتشر شده است؟ و به شدت اظهار نگرانی میکنند و ساواک و شاه را در این سند توبیخ میکنند که شما اصلاً از هیچ چیز خبر ندارید. سند دیگر مربوط به 13/ تیر/ 1358 است یعنی چهار – پنج ماه قبل از این که لانه فتح شود دارد روزبهروز برنامههای تلویزیون بعد از انقلاب را به واشنگتن گزارش میکند حالا غیر از این ضبط است تحلیل هم همراه آن میکند. مثلاً میگوید جمعه 29 تیر، من فقط میخواهم به اینها اشاره کنم و الا اصل حرف و بحث من این نیست که چرا عرض میکنم اینها شعار آزادی و آگاهی خبر و رسانه و جریانهای دوسویه و چندسویه و آزاد در عرصه ارتباطات و اطلاعات میدهند دقیقاً همواره برخلاف آن عمل کردهاند در هر کشوری که حاکم بودند تا جایی که توانستند فضا را صددرصد بستند و سطح جهان هم تا جایی که توانستند این کار را کردند. آمریکا هزارتبوقه و کیوِل این تلویزیونهای خصوصی کثرتگرایی است آن چیزی که تعداد زیادی به چشم میخورد و به گوش میرسد اینها پلورالیزم و کثرتگرایی است آن چیزی که زیاد به چشم میخورد و به گوش میرسد میکروفنها نیست بوقهاست یعنی وقتی هزارتا بوق میبینی فکر میکنی این هزارتا رسانه است! در حالی که این هزارتا بوق به یک میکروفن وصل است یعنی گیرندهها متکثرند فرستنده یکی است! و این پیچیدهترین و هوشمندانهترین نوع دیکتاتوری است برخلاف فاشیستهای نازیها و کمونیستها که عملاً فضا را میبستند مثلاً شوروی رادیو تکموج بود رادیویی که بیش از یک موج خود مسکو را بگیرد زمان کمونیستها ممنوع بود ولی جهان سرمایهداری هوشمندانه عمل میکرد. هزارتا موج بود ولی از همه این هزارتا باید یک پیام مخابره میشد و این نکته مهمی است که امروز هم در فضای مجازی، هالیوود و همه عرصههایی که ظاهراً تکثر و پلورالیزم فرهنگی و نظری کاملاً تکصدایی است اصلاً هژمونی یعنی همین. گفتمان واحد از مرکزیت واحد کنترل بشود منتهی رنگ و لعاب متفاوت و متکثر و متنوع باشد و آنهایی که عقلشان به چشمشان یا به گوششان است خیلی زود فریب میخورند و میگویند این همه رسانههای رنگانگ! در حالی که سؤال درست این نیست سؤال درست این است که آیا میتوانیم بگوییم این همه پیامهای رنگارنگ یا همه پیامها به یک جا ختم میشود و یک نتیجه دارد؟ این تفاوت دو نوع دیکتاتوری رسانهای در دوران جنگ سرد بوده است امروز دوباره فضای مجازی میتوان دوقطبی کرد انقلاب اسلامی را چنین ظرفیت فرهنگی را دارد اگر قدرت رسانه ای نیروهای ماهر و آموزشدیده تکنیک و تکنولوژی قوی رسانه، مطالب درست تولید شده و درست بستهبندی شده منتشر بشود که این امکان منتفی نیست و واقعاً وجود دارد به سرعت فضای جهان قابل تغییر است. یعنی اینترنت، و فضای مجازی درست است که امروز برای بعضی نهادها که تولید ضعیف دارند صدمهاش از منافع آن بیشتر است صدمات آن از برکات آن بیشتر است اما کاملاً میتوانیم این جاده را دوسویه کرد اما هزینه دارد. هزینه اصلی کادرسازی است افرادی که با ایدئولوژی اسلامی و با این مکتب و رسانه آشنا باشند هنرمند باشند سواد دینی و سواد رسانهای داشته باشند سواد دشمنشناسی داشته باشند دشمن شمشیر را از رو نمیبندد اصلاً مفهوم نفوذ همین است. با لبخند سرش را از بدنش جدا کن! با پنبه سر بریدن! کاری میکند که خودت علیه خودت نه تنها سخن بگویی بلکه خودت علیه خودت بیندیشی! کنترل احساسات و افکار. این مسئله اصلی است. آن وقت اینجا هر مکتبی که غنیتر است ظرفیت بیشتری دارد ما به لحاظ بنیههای بالقوه بیش از همه گفتمانهای موجود در جهان باید از جهانی شدن فرهنگ و رسانه و امکانات ارتباطات جهانی استقبال کنیم منتهی بالقوه غیر بالفعل است. قوهها وقتی بخواهند به فعلیت برسند باید هزینه سنگینی بپردازیم. من این سندها را نمیخواهم فقط اجمالاً اشاره میکنم دارد رصد میکند و کاملاً میترسد از تهران سفارت آمریکا به وزارت خارجه در واشنگتن فرستاده میگوید امروز در تلویزیون ایران بعد از انقلاب یک برنامه نیم ساعته گفتگو راجع به انقلابهای معاصر جهانی پخش کرد نتایج را مقایسه کرد نتیجه گرفت انقلاب ایران مشابه هیچ انقلاب دیگری که ما در غرب به عنوان انقلاب میشناسیم از جمله انقلاب فرانسه و روسیه نیست کاملاً ممتاز است. به نقش آمریکا در ویتنام پرداختند. رؤسای جمهوری آمریکا از آیزنهاور به بعد را به کلی لجنمال کردند. از نیکسون انتقاد کردند. شاه را دستنشانده آمریکا و شریک جرم در شرارتهای آن خواندند که منبع اصلی کمکهای مالی به آمریکا در ویتنام بوده است حتی سند دادند که آمریکا از بیتالمال ایران و نفت ایران و انرژی ایران برای سرکوب ویتکنگها در ویتنام هم چقدر استفاده میکرده، همان شب یک فیلم نیمساعته به نام «چگونگی فروش نیروی هوایی» به معرض نمایش گذاشتند که دولت نیکسون چه کرده بود رشوه برای ژنرالها و برای خرید و فروشهای نظامی، که اینها چقدر این وسطها پورسانت میخورند و ژنرالهای آمریکایی و کمپانیهای صهیونیستی و سرمایهداری تولید سلاح در آنجا و عوامل دربار شاه در ایران. سه – چهارتا از این مثالها را میزند و میگوید کسینجر را نقد کردند و شرکت لارکیت را که 22 میلیون دلار در ایران رشوه داده و رشوه گرفته و... و کسینجر چه کرده و آخر آن اظهار نظر میکند که رسانههای ایران دارند به شدت خشن و ایدئولوژیک و خشک میشوند باید مراقب آن چیزی بود که ممکن است با این روال تا 10 سال دیگر بر سر افکار عمومی در ایران بیاورند.
سند دوم راجع به روزنامهها و مطبوعات داخل کشور است. آن زمان فضای مجازی و سایبر و اینترنت نبود عصر همین مطبوعات بود من خواهش میکنم خود شما مراجعه بکنید 21/ اون/ 1979 ، 30/ مرداد/ 1358 باز از لانه (تهران) به وزارت امور خارجه واشنگتن دیسی میفرستند اقدامات خمینی علیه مطبوعات. میگوید وابسته مطبوعاتی سفارت روزن یکی یکی میرفته با مدیران مسئولان و سردبیران و دبیر سرویس هنری و با بعضی از روزنامهها و مجلاتی که از زمان شاه بودند ساواکی و سلطنتطلب و عامل رژیم بودند بعد از انقلاب بعضیهایشان چپ شده بودند یک مرتبه شدند روزنامههای چپ سوسیالیستی ساواکی کمونیست، یک عده هم راست و ناسیونالیست و ملیگرا و یک عده هم لیبرال. رسماً این روزن میرود با اینها و با تیم مطبوعاتی و با یکی یکی اینها، حالا اسم افراد لجن را آورده که من نمیخواهم اسم آنها را بیاورم ولی برای این که مستند باشد فقط به بعضی از آنها اشاره میکنم. جلسهاش با "فتحالله" والا مدیرعامل مجلة سیاسی هفتگی تهران مصور. میگوید 22 نشریه را اینها دستور دادند که تعطیل بشود این وقتی بود که مجلات و روزنامههای آزادی مطلق بود در کردستان جنگ مسلحانه میکردند در همین تهران نشریاتشان را پخش میکردند! خیلی وضع لجنی بود. میگوید خمینی گفته دادستانی انقلاب ببندد بعد یکی یکی، "مسعود بهنود" سردبیر فلان. این بهنود هم ساواکی بود و هم معتاد بود و هم از قبل از انقلاب با سرویسجاسوسی آمریکا کار میکرد یکی هم نوریزاده همه اینها در اسناد لانه اسمهایشان هست آن زمان اینها از قبل از انقلاب با سرویس جاسوسی با لانه ارتباط داشتند جزو نیروهای رسانهای مطبوعاتی رژیم شاه بودند بعد یک مرتبه آمدند ناسیونالیزم، ملیگرا، لیبرال چپ، سال 1358 امام دستور داد با اینها برخورد بشود اینها 6- 7 ماه هست هرچه لجن است میپراکنند، جنگهای قومیتی و مذهبی دارند راه میاندازند و... اسمهای آنها یکی یکی آمده که با اینها صحبت کردیم فلانی مخفی است جلسه مخفی با این تیپها داشتیم، اسمهای افراد متفاوتی است که مکالمه تلفنی با فلان گفته 80 هزار نسخه از آخرین شماره روزنامه فلان، بعد میگوید کارمندان این روزنامهها از این پس مجبورند به کار زیرزمینی بپردازند و ما باید به آنها کمک کنیم. – دقت کنید – داخل ایران بعد از انقلاب روزنامهها و نشریههایی که رسماً دارد منتشر میشود. یکی آمده که من میتوانم نشریه دربیاورم منتهی نویسنده که حاضر باشد ریسک کند و جلوی آخوندها بایستد ندارم میگوید ما تو را به یک تیم نویسنده در داخل و خارج از کشور وصل میکنیم یعنی نه فقط میگویدکه پول آن را میدهم نه این که زیرزمینی چاپ بشود بلکه نویسنده برایت تدارک میبینم.
یک سند دیگر هم اسم مجلات را میآورد و میگوید ما روی این مجلات داریم فردوسی، جوانان، سپید و سیاه، امید ایران، تهران مصور، همینطور روزنامههای چپ، بهلول، حاجیبابا و... از مارکسیستی تا لیبرال، با همه اینها دارد کار میکند بعد میگوید حتی از نشریهای که 2 هزار نسخه بیشتر ندارد ما نباید صرفنظر کنیم! برای این که این دو هزار نسخه آن نشریه تیراژش 2 هزارتا بیشتر نیست اما پانصدتا از خوانندگان جزو نخبگان هستند یعنی آدمهایی هستند که هر کدامشان کار 500 نفر یا هزار نفر را انجام میدهند تیراژ مهم نیست مخاطب مهم است گاهی لازم است یک مقاله نوشته شود که ما میدانیم در کشور 500تا خواننده هم ندارد اما آن صد نفری که میخوانند آثار این به اندازه هزاران نفر دیگر که بخوانند آثار دارد. در نخبگان حکومتی ایران – دقت کنید این تعبیر در اسناد لانه است – میگوید اگر بتوانیم با اینها ذهنیت تصمیمگیران و تصمیمسازان را تغییر بدهیم همین کافی است! چون بعد یکی از اینها ممکن است یک قرارداد امضاء کند، در یک مذاکرهای حاضر شود، یک موضعی بگیرد، یک حرفی بزند که اساساً ایدئولوژی انقلاب را زیر سؤال ببرد آن یک نفر برای ما ارزشش بیشتر از هزاران هزار نفر دیگر است. یک مخاطب ما روی جوانان است میگوید جوانان این نسل از دست ما رفتهاند اینها اینقدر کینه ضد آمریکایی دارند که با اینها نمیشود کار کرد. سال 1358 میگوید ما از الآن باید روی نسل بعد شروع به کار کنیم و برای آنها آماده بشویم چون این نسل رژیم شاه را دیده، انقلاب را دیده، شاه را دیده، ما هرچه به اینها گل و بلبل بگوییم اینها باور نمیکنند چون خودشان بودند دیدند ولی نسلهای بعد که اینها را ندیدند با آنها. میگوید باید روی جامعه زنان که خانوادهها روی اینها حساس هستند و اینها آثار غیر مستقیم دارند تک تک روزنامههای اینطرفی و آنطرفی، روزنامه مجبور به حزب جمهوری را که میگوید بوسیله بهشتی رهبر حزب که وابسته نزدیک خمینی منتشر میشود بعد روزنامه انقلاب اسلامی بوسیله بنیصدر، آنجا روزنامههایی بودند مثل روزنامه بامداد بود، روزنامه آیندگان بود که حالا آنهایی که سنشان بیشتر است یادشان است اینها روزنامههایی بود که دقیقاً جبهه ضد انقلاب را تشکیل داده بود و امام هم خیلی با اینها مدارا کرد حتی یک زمانی امام گفت من آیندگان نمیخوانم یعنی تندترین موضع امام بود گفت من روزنامه آیندگان را نمیخوانم. یعنی اینقدر! ولی ادامه پیدا کرد اسناد اینها از لانه درآمد که همه اینها چپ و راستشان ارتباط داشتند. که حالا اینها را دوستان خودشان بروند ببینند.
چون به مناسبت تسخیر لانه جاسوسی فضای مجازی جلسه تشکیل شده، این سند را هم بیاورم که انشاءالله خود دوستان مراجعه کنند و دقیقتر آن را ببینند. و اما چند نکته از آنچه که خود تئوریسازان اصلی در این حوزه گفتند و راجع به آن برنامه ریختند من عرض کنم آنچه که آنها هدف میگیرند ما هم باید هدف بگیریم از آن نقطهای که اینها شروع کردند ما هم از همان نقطه باید شروع کنیم. یک تعبیری «مارکس» راجع به ایدئولوژی دارد که ایدئولوژی را به "آگاهی کاذب" تعبیر میکند یعنی جهل شبهعلم! یعنی وانمود کن که داری آگاهی میبخشی و آگاهی میدهی اما در واقع مانع آگاهی شو و آگاهی را کانالیزه و مدیریت کن. اهدافی را که شمردند مفهوم سرکردگی و ضد سرکردگی در عرصه فضای مجازی است. سرکردگی ترجمه همین هژمونی است. گفتمان حاکم، گفتمان رهبر. تعبیرش این است که اگر شما توانستی یک مجموعهای از محکمات را در حوزه دانش و ارزش که واقعاً نه دانش باشد نه ارزش، یعنی لازم نیست ارزش یا دانش باشد اما باید کارکرد شبهدانش و شبهارزشی داشته باشد. یعنی کثیفترین اهداف را که شما پیش میبرید باید با یک ادبیات تمیز پیش ببرید! کار رسانه تغییر شکل واقعیت است و لقمه کردن آنچه که میخواهید به خورد طرف بدهید منتهی لقمه باید برای او لذیذ به نظر بیاید ولو مسموم باشد یا نباشد. لذیذ بودن لقمه و تمیز بودن بستهبندی همین مشکلی که ما در اقتصاد داریم که زعفران را از اینجا برمیدارند فلان کشور اروپایی همان را بستهبندی میکنند این طرف و آن طرف چند برابر قیمت میفروشند! بهترین تولید را دارید درست نمیتوانید به بازار عرضه کنید و بستهبندی کنید. ما در حوزه فرهنگ هم همین مشکل را داریم. یک عالمه حرف حساب داریم افراد بسیار معدودیاند که بتوانند اینها را درست بفهمند، درست نظم ببخشد. طرف باید احساس کند یک آگاهی منظم شفاف داری به او هدیه میکنی. این کاری که دقیقاً در فضای مجازی میشود حتی در این موتورهای جستجو، ظاهرش این است که او دارد به شما سرویس میدهد در واقع دارد ذهن شما و ذهن ما را سرویس میکند. او تصمیم میگیرد شما کلمه میدهید او تصمیم میگیرد زیر این عنوان چه کلماتی با چه اولویتهایی، کدامها چقدر ماندگار باشد و چه زمانی حذف بشود به شما بدهد اولش هم فکر میکنید که هزار صفحه راجع به این مطلب است بعد میبینید مجموعاً سی صفحه بیشتر نیست و این سی صفحه نه به جدید و قدیم بودن آن، نه به درست و غلط بودن آن به هیچی کاری ندارد. مثلاً شما 8 سال پیش یک چیزی را نگفتید بلکه به شما نسبت دادند من در مورد خودم این را تجربه کردم یک چیزی را که نگفتی و همان موقع هم تحریف شده به تو نسبت دادند 8 سال گذشته وقتی اسمت را میزنی خبر سوم باز هنوز همون است. چون آن باید مخاطبی که آن را باز میکند همان لحظه ممکن است حوصلهاش تا صفحه سی نکشد، در همین سه صفحه باید ذهنیت این را ساخت. شما اسم امام(ره) را بزنید ببینید چه میآید؟ شما شیعه را بزنید ببینید چه میآید؟ شما اسلام را بزنید اسلام انقلابی و اسلام سیاسی ببینید چه میآید؟ ببینید کدامها 5 سال است هیچ تغییری نکرده عوضش نکردند همان را همانجا گذاشتهاند. درست و نادرست، حق و باطل، دروغ و راست،همه را مخلوط کردن، اینها یعنی چی؟ یعنی دارند تو را مدیریت میکنند تو آن را مدیریت نمیکنی ظاهرش این است که ما داریم تایپ میکنیم من دارم تصمیم میگیرم ولی او دارد در مورد من تصمیم میگیرد. دقیقاً برخلاف این که دارد ادعا میشود اینجا فضای باز آگاهی است یک بازار آزاد اطلاعات است شما تصمیم بگیر ما به شما خدمت میکنیم دقیقاً عکس آن است. همین موتورهای جستجو هم ایدئولوژیک است دیگر از موتور جستجو شما خنثیتر و بیطرفتر در فضای سایر که نباید چیزی داشته باشید کاملاً ایدئولوژیک است. کاملاً پیشفرض و هدف دارد برنامه دارد، زمانبندی دارد، حالا بعضی هوشمندانهتر است و بعضیهایش ضریب هوشی آن پایینتر است درست عمل نمیکند. اهداف متفاوتی که خود اینها در متون آکامیک اعلام کردند. 1) کنترل نخبگان. نخبگان قدرت و ثروت و بخصوص نخبگان معرفت اعم از روشنفکر و روحانی و نویسنده و هنرمند و آنهایی که تصمیمساز هستند سبکسازی برای اندیشه. ابزار ارتباطات همان ابزار تولید هستند. حالا این عبارت دستکم دوتا معنا دارد ما با یک معنای آن موافق هستیم و با یک معنای آن باید انتقادی برخورد کرد. 1) نظریه عمومی. رسانههایی که در همه جای جامعه حاضرند عملاً مشغول شکل دادن به آگاهی فردی بر مبنای مشترکات اجتماعی هستند. اما این که کدام مشترکات کدام جامعه به عنوان خط زیرین آگاهیها انتخاب بشود کار آن کسی است که دارد تولید میکند نه آن کسی که دارد مصرف میکند. مصرف کننده تصمیمگیر نیست ظاهر تصمیمگیر است تولید کننده است که تصمیمگیر است. عبارت قلم از شمشیر نیرومندتر است با این که یک عبارت کلیشهای شده اما همچنان این جمله درستترین جمله است اگر بتوانیم ده قلم فعال، ده رسانه مؤثر و اثرگذار را فعال بکنیم کار هزار شمشیر را برای ما خواهد کرد. و شمشیر از دست هزاران شمشیرزن دشمن خواهد گرفت خودش را رها میکند و خودش به استقبالت میآید تمام دشمنان بالفعل را باید دوستان بالقوه دید – خواهش میکنم خیلی به این عبارت دقت کنید- همه دشمنان بالفعل ما دوستان بالقوه ما هستند اگر بتوانیم ذهن و زبانش را تسخیر کنیم. یعنی به او آموزش بدهیم که از این به بعد از این کلمات و واژگان استفاده نکن، مستکبر، مستضعف، انقلاب، ضد انقلاب، عدالت، ظلم، صدور انقلاب، این کلمات و گفتمان و ایدئولوژی که امام و گفتمان انقلاب اسلامی تولید کرد به جایش از توسعهیافته، توسعهنیافته، دموکراتیک، غیر دموکراتیک و از این قبیل استفاده کن. زبان را تغییر بده، تغییر زبان تغییر ذهن است چنانچه که تغییرر ذهن تغییر زبان است چنانکه ذهن و زبان هستند که احساسات و افکار و اعمال را در جامعه کنترل میکنند این کنترل روی نخبگان آگاهانه صورت میگیرد و روی تودهها ناآگاهانه. یعنی تودههای مردم ناآگاهانه تأثیر میپذیرند خودشان نمیفهمند تأثیر پذیرفتند. نخبگان و آگاهان آگاهانه تأثیر میپذیرند یعنی سمپاتی رسمی میکنند. باید قدرت تشخیص بین درست و نادرست را هدف گرفت اینها جزو اهدافشان است. قدرت تشخیص. وقتی قدرت تشخیص زیر سؤال رفت یعنی دیگر هیچ خط قرمزی بین حق و باطل باقی نماند آن وقت طبیعی است که مقاومت اصلاً امکان و معنا ندارد نه این که امکان ندارد اصلاً معنا ندارد مقاومت سر چی؟ خط قرمز ظلم، خط قرمز کفر، خط قرمز فساد، خط قرمز نابرابری، این خط قرمزهایی که انبیاء ترسیم کردند این خط قرمز انسانیت است. قرمز را بکن بنفش! خط قرمز خط بنفش بشود بعد میشود صورتی بعد میشود سفید! آن وقت میگوید جایی برای مقاومت نیست و دلیلی برای مقاومت وجود ندارد. چه چیزی هست که ارزش مقاومت داشته باشد. آن کسی که و آن کسانی که نقش و پخش افکار و احساسات و ارزشها را کنترل میکنند آنهایی که بتوانند از این طریق روند اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و سبک زندگی را کنترل بکنند از کاربرد زور بینیاز میشوند. این است که واقعاً وقتی که ارتش آمریکا و انگلیس میگوید ما 5تا تیپ و 3تا تیپ برای کار در فضای سایبر تشکیل دادیم میفهمد که این پنج تیپ کار 50تا لشکر سختافزاری را میکند بلکه بیشتر. این کاری را میکند که آنها هیچ کدام نمیتواند تشکیل بدهند چون آنها باید بروند بجنگند ولی اینها خلع سلاح میکند اصلاً مبارزی این طرف باقی نمیگذارد وقتی به این طرز نگاه به این طرز فکر آلوده شدیم آن وقت دیگر کسی دلیلی برای مقاومت نمیبیند آن وقت هزارتا آدم میآیند بر یک ملت 30 میلیونی مسلط میشوند وقتی که انگلیسها به ایران آمدند اولاً به اسم تجارت و خدمت اقتصادی و بعد فرهنگی و آموزش آمدند هرجا رفتند اول به این عنوان آمدند وقتی که نفوذ کردند و مسلط شدند و آدمهایشان را پیدا کردند راهکارها را پیدا کردند بعد دیگر لازم نبود ارتش بیاورند مگر میتوانستند با ارتش تمام این مناطق را کنترل کنند؟ مگر میشود با ارتش و جنگ همه جا را کنترل کرد؟ نه. یکی دو جا جنگ اتفاق میافتد بعد همان را هم سختافزار به نرمافزار تبدیل بشود یک بمب اتم میزند بعد گفتمانی در دنیا تشکیل میدهد که تا 70- 80 سال تمام دنیا بگویند اینها قدرت اصلی هستند این حق دارد وتو کند! با این نمیشود شوخی کرد! اگر آن بمب را بزند این گفتمان را نزند مجبور میشود هر هفته یک بمب اتم بزند باز هم اثر نمیکند. اما اگر یک بمب اتم بزنی بعد گفتمانسازی کنی، هزارتا فیلم بسازی، آرزوی آمریکایی شدن، آمریکا رفتن، اروپایی شدن و غربی شدن، این را به یک آرزو تبدیل کنی آن وقت دیگر احتیاجی نیست ارتش بیاوری خود آنها همه ارتش تو هستند. انگلیسها هند میآمدند از هند سرباز برمیداشتند به آفریقای جنوبی میرفتند باز از آفریقای جنوبی سربازان آنها را آفریقایی برمیداشتند میرفتند آفریقای شمالی، اصلاً خودشان و آدمهایشان کل نیروهای نظامی انگلیس که کف زمین میجنگید شاید واقعاً هیچ وقت صد هزار هم نبود ولی یکی دو میلیون آدم را بکار گرفتند. بعد در ظفار چریکهای چپ میآمدند باز آمریکاییها میآمدند ارتش ایران را برمیداشتند میبردند آنجا. اینها به دست ما بر ما حکومت کردند! وقتی ذهن کنترل شد دیگر دست تو نیست دست اوست. زبان تو هم زبان تو نیست زبان اوست. امروز تنها نهضتی که میتواند فضای رسانهای جهان را دوقطبی کند انقلاب اسلامی است بقیه هیچ حرف دیگری اصولاً ندارند هرچه هست فرع همان است. حتی مارکسیستها شما میدانید کمونیزم هم یک ایدئولوژی غربی است. کمونیزم شرقی نبود، کمونیزم هم مادی بود جنگ مادی بود.
انقلاب اسلامی یک گفتمان، یک ادبیات تازه است یک مبنای تازه است. در حوزه فضای مجازی نوعی نفوذ پنهان وجود دارد که هرکس بر ابزار تولید و محتوای تولید در این فضا مسلط باشد و بتواند نخبگان را کنترل کند بر کل جهان حکومت میکند. هرجا ضعیف بشوید حتی اگر تمام اهرمهای حکومتی بطور فیزیکی در دستتان باشد حکومت را از دست میدهید چون آدمهای خودت در حکومت خودت آدمهای او میشوند. طوری حرف میزنند که او میپسندد طوری تصمیم میگیرد که او میپسندد طوری دستور و بخشنامه میدهد که انگاری او دارد میدهد! این اصطلاح هژمونی و سرکردگی، نفوذ واقعی است. اقتدار برتر آن آتوریته مسلط است خطکشی که ما میگذاریم تا شما آنگونه که ما به جهان نگاه میکنیم از زاویه چشم من نگاه کنی نه از زاویه خودت. تو از گوش من بشنو، من هم با دست تو عمل میکنم. این مسئله اصلی در فضای سایبری است و بزرگترین پادزهر آن آگاهی است. آگاهی خود ما و شما، و قدرت و مهارت و آگاهیبخشی بخصوص به آنهایی که با تیپ اجمالاً نخبگانی که با اینترنت و این فضای مجازی سروکار دارد. این اصطلاحات به شکلهای مختلف تکرار میشود.
سرکردگی در فضای رسانه یعنی کاری کنی که بر فراز شرایط اجتماعی در هر جامعهای یک زیربنای کلی بسازی که هرچه که روبنا بر اساس آن ساخته میشود عاطفه، احساسات، افکار، عادات، برداشتها، تصمیمها در مورد نحوه زندگی، نحوه مصرف، نحوه موضعگیری همه اینها تبدیل بشوند به روبنا و اجزایی که بر اساس زیربنای تو دارد بالا میرود ولو مصالحش برای آنهاست. یعنی تو اینجا درس میخوانی مدرک میگیری، تو مقاله تولید میکنی، تو تأسیسات و ساختمان میسازی، تو اختراع را کشف میکنی ولی توی پروژه او، در طرح جامع او، ما یک زیربنای دیگری بنا کردیم امام آمد به اینها گفت هرکس تا حالا آمده حتی مخالفین شما در زمین شما بازی کردند با قواعد شما بازی کردند داوری شما را قبول کردند امام هنر بزرگش این بود گفت ما انقلاب فرانسه و روسیه نیستیم ما یک شبه انقلابات کودتایی چپ و راست نیستیم ما اساساً زمین بازی را خودمان رسم میکنیم ما یک زمین دیگری برای بازی رسم میکنیم قواعدش هم عادلانه است داورش هم شما نیستید که هر وقت شما سوت میزنید چون هم شما خودتان بازی میکردید هم خودتان در آن زمین داور هستید، ما توی زمین شما نمیآیید شما ما را به رسمیت نمیشناسید و تا مدتها نشناختید. بعد وقتی ببینید که ما داریم مسیر تاریخ را تغییر میدهیم سرنوشت منطقه و جهان را تغییر دادیم آن وقت مجبور میشوید بیایید به زمین بازی ما نزدیک شوید. این که آن روز دیدم یکی از این فرماندهان دریایی ما میگفت که ما کاری کردیم که ناوهای آمریکایی و هر ناوی که از اینجا رد میشود باید به زبان فارسی با ما حرف بزند این یعنی تغییر زمین بازی. اینها به همه دنیا یاد دادند همه به زبان انگلیسی و طبق زبان آمریکایی و طبق ضوابط ما، همه جای دنیا ما صاحب هستیم هرجا میروید از ما اجازه بگیرید، یک مرتبه اینها آمدند چهارتا بچه، همان کسی که بدون اجازه مسئولین رفت با قایق به ناو آمریکایی زد و شهید شد که بعد مسئولین او را توبیخ کردند ولی امام(ره) گفت بیاید به او سکه جایزه داد! گفت من اگر جای اینها بودم همان اولین ناو آمریکایی که میآمد با همان دماغه ناوش وارد میشد من همان را میزدم. منتهی مسئولین رسمی گفتند نه آقا مگر میشود با آمریکا شوخی کرد. امام(ره) میگفت شوخی نمیکنیم جدی است. جدی میزنیم. بعضیها فکر کردند و هنوز هم فکر میکنند شوخی است و اینها معمولاً تحت تأثیر آن گفتمان دیر یا زود قرار میگیرند و گرفتند. شما بروید زبان بعضی از انقلابیون ما را انقلابیون دهه شصت را با زبان امروزشان مقایسه کنید دقیقاً توی زمین بازی آنها رفتند. ذهنیتها عوض شد. همان نخبگانی که میگوید روی آن کار کن ذهن او را تغییر بده آن وقت خودش بقیه کارها را انجام میدهد به حدی که بعضیها فکر میکنند اینها جاسوس شدهاند! در حالی که نه اینها جاسوس نیستند از جایی پول نمیگیرد بلکه به آن سرکردگی تن داده، امام آمد گفت از این به بعد جهان دوباره دوقطبی است کمونیزم رفت آن دوقطبی شرق و غرب کاذب بود اما این دوقطبی واقعی بین توحید و شرک، بین عدل و ظلم در سطح جهان است. امام این را گفت. آن بچه بسیجی که رفت آر.پی.جیاش را روی دوشش گذاشت و با قایق رفت ناو را زد او داشت زمین بازی را عوض میکرد و عوض کرد. یک عدهای باز میگویند نه برویم توی همان زمین بازی کنیم! مسئله همین است آن نفوذی که میگویند مسئلهاش همین است. از طریق سنت و آموزش به جامعه منتقل کردن و توهمات خودت را به جای و به نام آگاهی به مخاطب منتقل کن! اینها که تو داری تخیل است واقعی نیست. واقعبینی را در برابر آرمانگرایی گذاشتن. واقعگرایی غیر از واقعبینی است. واقعگرایی خوب نیست. واقعگرایی تسلیم در برابر واقعیت است. گرایش به آنچه که هست ببینید همین است! واقعبینی دیدن درست واقعیت است. یک ارزش درست است باید واقعبین بود. اما آرمانگرا یعنی رئالیست در تحلیل، ایدهآلیست در روش. این درست است. ایدهآلیست در دانش غلط است. رئالیست در حوزه ارزشها به این معنا که هرچه که هست همین است ارزش درست همین است این هم غلط است ما باید در حوزه نظر و تحلیل کاملاً ایدهآلیست باشیم یعنی آرمانگرا باشیم و در حوزه عمل باید رئالیست باشیم. انقلابی آرمانگرای واقعبین و واقعشناس. آن دو شقّ دیگرش انحراف است. به جای واقعبینی اگر واقعگرا باشید تسلیم واقعیت میشوید. آقا گفتمان حاکم است اینها درست میگویند اگر بخواهیم علمی باشیم باید مثل اینها بیندیشیم و حرف بزنیم! خب وقتی مثل اینها بیندیشی و حرف بزنی تو باید منافع آنها را تأمین کنید. آمریکا میگفت ما در منطقه منافع داریم منافع ما به خطر بیفتد وارد عمل میشویم همه هم این را پذیرفتند که بالاخره مواظب باشیم منافع آمریکا به خطر نیفتد! امام(ره) گفت تو اصلاً غلط میکنی اینجا منافع داری. اصلاً یک مرتبه از بیخ لودر میانداخت، رادیکال اصل مسئله را زیر سؤال میبرد. اصلاً چه کسی گفته تو توی خلیج فارس منافع داشته باشی ما برای تو منافع نمیگذاریم. انقلاب و انقلابی بودن یعنی این. و اتفاقاً تمام اینهایی که میگفتند امام ایدهآلیست است و آرماناندیش است و بیحساب و کتاب حرف میزند همهشان در اهدافشان شکست خوردند – خواهش میکنم دوستان دقت کنند – در این 100- 150 سال مبارزات ضد استعماری ملت ایران همه نهضتا شکست خوردند با این که همهشان هم مایههای اسلامی داشتند. تنها نهضتی که به نتیجه رسید نهضتی بود که گفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. همه گفتند فقط به نتیجه میاندیشیم. تنها نهضتی که گفت ما به تکلیف میاندیشیم نه نتیجه فقط به لحاظ مادی او پیروز شد. فقط او به نتیجه رسید بقیه همه شکست خوردند. همین نتیجه مادی را فقط این به دست آورد. در همین عرصه هم باید همینطور عمل کرد. نظام هژمونی در فضای عرصه سایبر یعنی نظامی از معانی و ارزشها را، شبهارزشها را ساختن که اینها در واقع بازتاب منافع حاکمان جهان است بقیه باید در چارچوب این ارزشها و این منافع بیندیشند و عمل کنند. اینها فکر کردند فضای اینترنت و فضای مجازی هم به این قضیه کمک میکند و باید هم کمک کند. در این قضایای سال 88 که یادتان هست اینها اعلام کردند که – همین توئیتر که احتیاج به تعمیر داشت – بعد آمریکا دستور داد که ولش کن همینطور اورژانسی جلو برو ما کمک میکنیم جلو بروی تعطیل نکن لازم است. در قضایای آمریکا آن جنبش 99 درصد علیه 1 درصد، تمام این فضاهای مجازی را در آمریکا بستند. انگلیس هم که 2 سال پیش شورش شد مردم توی خیابانها ریختند تمام این فضاهای مجازی را خیلی سفت و سخت بستند. همهاش را بستند. این اولین باری بود که دیدند از این سلاح علیه خودشان هم ممکن است استفاده شود یک طرفه نیست بلکه دوطرفه است. به نظر من یکی از علائم مهم ومثبتی بود که به ما سیگنال داد که از این فرصت میشود استفاده کرد و در اتفاقاتی که در منطقه میافتد از این قضایا خوب میشود استفاده کرد. وقتی داعش دارد در فضای مجازی قوی عمل میکند یارگیری میکند بیشتر این آدمهای سادهای که از آمریکا و اروپا جذب کرده و چند هزار آدم آورد، آدمی که در آمریکا زندگی کرده، درس خوانده، دانشگاه رفته، بعضاً بعضیهایشان دیسکوهایشان را هم رفتند دوست دختر و دوست پسرهایشان را هم داشتند بعد یک مرتبه ریش میگذارد و حجاب میگذارد و میخواهد خلافت اسلامی بپا کند آن هم فقط توی سوریه، تنها کشوری که به فلسطین خیانت کرده، فقط آنجا میخواهد خلافت اسلامی راه بیندازد. همه اینها فقط از طریق همین فضای مجازی عضوگیری شدند. اغلب اینها اینطوری بود. این فضا را میشود باز کرد. این جبههای است که میشود آن را توسعه داد. یک مقدار آموزش و انسجام و مدیریت میخواهد یک مقدار شجاعت و عقلانیت این کار را، عقلانیت انقلابی میخواهد و الا تصریح کردند آنچه که در جریان است یک مبارزه تمام عیار ایدئولوژیک است. بحثهای علمی غیر ایدئولوژیک همهاش شعار است. همهاش ایدئولوژیک است شما در سینما یک فیلم غیر ایدئولوژیک اگر پیدا کردید ما را هم خبر کنید. اگر شک دارید و احتمال میدهید حتی یک فیلم اجتماعی محض بیاورید نشان بدهید پخش کنیم و نشان بدهیم و بحث کنیم و بگوییم که رگههای کدام ایدئولوژیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، چه نوع انسانشناسی، حتی چه نوع معرفتشناسی حتی چه نوع فلسفه اخلاقی دانسته یا نداشته دارد تعقیب میشود؟ فیلم غیر ایدئولوژیک نداریم فضای مجازی بطور کامل ایدئولوژیک است. البته در حوزههای علوم اجتماعی، علوم انسانی، مباحث سیاسی واضح است. در حوزه مباحث علمی، مذهبی، اخلاقی واضح است در حوزهها و الگوهای سرگرمی و تفریح یک مقداری رقیقتر است در حوزههای دیگر خیلی رقیقتر است که گاهی ممکن است به چشم کسی نیاید. ما مخالف آن هم نیستیم. من میخواهم بگویم اینهایی که ادعا میکنند در فضای مجازی یا در عرصه هنر و سینمایی دعوای علم و ایدئولوژی است دروغ است خودشان هم این دروغ را باور نمیکنند برای من و شما اینها را میگویند. مشخصه این هژمونی یک مبارزه ایدئولوژیک است که وحدت ساختگی و جعلی میخواهد ایجاد کند بین اهداف اقتصادی، سیاسی، فکری که هر نهاد اپوزوسیون در عرصه فضای مجازی امروز ما و شما اپوزوسیون هستیم. اپوزوسیون یعنی آن قدرتی که در برابر قدرت حاکم است. به اصطلاح آنها آن پوزیشن حاکم هستند ما در فضای مجازی اوپوزوسیون هستیم میگوید اپوزوسیون اینها در این فضای رسانهای و هنری و سینما. هر پرسشی که درباره این وحدت جعلی و ساختگی ایجاد کند یعنی در برابر این سرکردگی به عنوان یورش به این وحدت و خرابکاری علیه کل جهان آزاد باید تلقی و تعریف شود. اصل مسئله این است گروه زبردست کدام گروه است؟ بقیه همه گروههای زیردست هستند. قبلاً که اینترنت نبود هم همین وضع بود. آن موقع با رادیو و تلویزیون و مطبوعات و مجله و روزنامه بود. قبل از این که رادیو و تلویزیون و مطبوعات هم بشود باز همین وضع بود. منتهی در حوزههای محدودتر، رسانههای شفاهی، و نهادهای رسمی فرهنگسازی بود که منجر میشده به تصمیمسازی. این هژمونی عبارت است از سلطه سرمایهداری غرب و صهیونیزم بر اندیشه، عقل سلیم، شیوههای زندگی و تصورات روزمره مردم و جوامع و بخصوص در جهت دوام تسلط نخبگان حاکم باید عمل کنند نخبگانی که باید با ما خودشان را تطبیق بدهند و تطبیق دادند.
یک تعبیر دیگر که حالا من سند اینها را هم به شما عرض میکنم، آن که عرض کردم به نام «رسانههای ضد سرکردگی و ضد هژمونی» بود و این یکی «دیپلماسی عمومی آمریکا در برابر انقلاب ایران» است. چاتمهاوس انگلیس و شورای روابط خارجی آمریکا بعد از جنگ غربی دوم که حالا میگویند جهانی، در واقع غربی است. جنگ اول و دوم جهانی، جنگ جهانی نبود جنگ غربیها سر قدرت و سر دنیا با هم جنگیدند و دنیا را به خاک و خون کشیدند. جنگهای اروپایی، جنگهای مدرنیته است. خودشان با هم، که کثیفترین و خونینترین جنگهای تاریخ بشر همین جنگها بوده، یعنی اینقدر در این قرن گذشته آدم کشتند که میشود به همه قرنها جنازه صادر کرد! این چنگیز و مغول و آتیلا همهشان روی هم دیگر یک انگشت کوچک جنگهای مدرنیته نبودند. این همه آدم نکشتند و به این روشهای غیر اخلاقی و فاسد، بمب شیمیایی، بمب هستهای، بمب میکروبی، کثیفترین و خونینترین قرن جهان، مدرنترین قرن تاریخ بشر بود به لحاظ آدمکشی، به لحاظ پایمال کردن حقوق بشر، به لحاظ جنگ و جنایت و تجاوز، و استفاده از شیوههای کاملاً ضد اخلاقی در جنگ. چون جنگ هم دو جور است. درست است که اصل جنگ از ناحیه متجاوز غیر اخلاقی است و از ناحیه مدافع کاملاً اخلاقی است اما بعد جدا از این شیوه جنگ هم دو جور است یک جنگی است که پیامبر(ص) میفرماید از حق و از مظلوم دفاع میکنیم بعد در این جنگ میگوید مزرعه را آتش نزنید، پلها را خراب نکنید، حیوانات را نکشید، کسانی که سلاح ندارند مزاحمشان نشوید، کسی فرار کرد اگر برنمیگردد بگذارید فرار کند. مراقب زنان و کودکان و پیران باشید. خب این یعنی جنگ اخلاقی. یعنی ما فقط با آن کسی که سلاح برداشته با او میجنگیم چون او با ما میجنگد و یک جنگ هم میگوید باید به هر قیمت پیروز شوید! برادران و خواهران در این فضای رسانه و جنگ رسانهای هم همین است. در این فضا هم دو نوع مبارزه داریم مبارزه غیر اخلاقی، تبلیغ سبک زندگی با مواد مخدر، از طریق گسترش و الگوسازی زندگیهای غیر اخلاقی، خیانت به خانواده، خیانت اقتصادی و بازار، آرتیست و آن قهرمان یک آدمی است که صدتا فساد اخلاقی دارد ولی آن قهرمان فیلم است! ضد قهرمان یک آدمی است که وقتی نگاهش میکنی سراسر سیاه و زشت و بد است اما وقتی صفاتش را بررسی میکنید میبینید صفات درستی داشته! در فضای مجازی هم دو جور میشود جنگید دروغ، تهمت، شایعه و یا به روش دیگری. هم چاتمهاوس انگلیس و شورای روابط خارجه آمریکا بعد از جنگ دوم بینالملل به این نتیجه رسیدند که حالا که بمب اتم زدیم الآن دیگر قدرت برتر نظامی در جهان تلقی میشویم بیاییم نقش آنگلوآمریکن را در مسائل سیاسی جهان بازتعریف کنیم بگوییم از بعد از جنگ دوم، آقای جهان جبهه آنگلوآمریکن است به رهبری آمریکا و استفاده از تجربیات انگلیسی. بقیه اینها رهبران جدید جهان هستند طرح هژمونی که فراملی، شعارهایی از قبیل جهانیسازی، انترناسیونالیزم که وقتی نوبت ما میرسد میگویند ملی، مرزها را احترام بگذارید. نوبت خودشان که میرسد میگویند جهانی شدن یعنی مرزها را ولش کن هرجای دنیا میتوانید مسلط شوید مسلط شوید. وقتی استعمار دارد جهانی عمل میکند چرا جبهة ضد استعمار جهانی عمل نکند؟ وقتی استکبار جهانی عمل میکند جبهة مستضعفین باید جهانی عمل کند. اگر تو به مرزها احترام نمیگذاری چرا ما این مرزها را به رسمیت بشناسیم؟ اگر تو میخواهی به اسم جهانیسازی جهان را غربیسازی کنی خب ما هم به اسم جهانیسازی میتوانیم جهان را جهان انقلابی کنیم. نمیشود که وقتی نوبت به ما که میرسد احترام بگذاریم نوبت به تو که میرسد جهانی شدن مطرح شود. اگر اصول واحد است همه باید به این اصول عمل کنند. جهانی شدن که انقلاب اسلامی میگوید با آنچه که اینها میگویند فرق میکند. در دهههای قبل میگفتند که ضد آمریکاییگری برای نخبگان سیاست خارجی آمریکا، برای کاخ سفید، شورای امنیت ملی، پنتاگون، وزارت خارجه و اتاقهای فکر مربوط به آن، و گروههای مشورت سیاسی هزینه قابل پرداختی است یعنی تا قبل از انقلاب ما بخصوص تا همین 10- 20 سال پیش تحلیل اینها این بود که هیچ گفتمانی نمیتواند رقیب ما باشد، گفتمان چپ مارکسیستی یک دورانی توانست جوانانی در بخشهایی از جهان و نخبگان چپ بوجود بیاورد ولی شکست خوردند بعد از آن ما دیگر از کسی احساس خطر جدی نمیکنیم. ضد آمریکاییگرایی مشکلی برای آمریکا نیست یک مشکلی از مشکلات عادی است یک بحران نیست و در سطوح دولتی و نخبگان آمریکا کسی را نکرده و نمیکند. بعد از یک مدتی بعضی از گروههای کاری مثل آمریکن اینترپرایز یا پروژه پرینستون در باب امنیت ملی بعد از انقلاب اسلامی کمکم 10- 20 تا از این کمیتههای فکر و بررسی به این نتیجه رسیدند که این حرکت اسلامی که از ایران شروع شده این را دستکم نگیرید این بالقوه میتواند دوباره یک بلوک دومی ایجاد کند ولو در سطح محدود و منطقهای. باور نمیکردند جهانی بشود. خب امروز که کل وضعیت جهان بهم ریخته است. خود اروپا هم امنیت ندارد، آمریکا هم امنیت ندارد. امروز که محور اصلی و مرکز جهان این منطقه شده، و مرکز این منطقه ایران شده است. الآن انقلاب ما مرکز جهان است. حالا میطلبد آن گردانها و تیپهای آگاهیبخش و آزادیبخش خودش را در این عرصه نشان دهد. میگوید ما قبلاً به فکر دیپلماسی عمومی آمریکا را در حد آرام کردن افکار عمومی و کنگره و منتقدان داخلی رسانهای طراحی میکردیم نه به عنوان تلاشی جدی برای حل یک بحران، که احتیاج به کنار گذاشتن یا تغییر سیاستهای خارجی آمریکا باشد ولی اتفاقی که الآن دارد میافتد این است که کل سرنوشت آمریکا و غرب بستگی دارد که ما در برابر این خطر جدید چگونه وارد عمل بشویم؟ ما فکر میکردیم آتش در منطقه داخل خود ایران و عراق و این منطقه محدود میماند، ولی کل جهان اسلام را گرفت و امروز در کل جهان دارد گسترش پیدا میکند. قضیه آنگونه که ما میاندیشیدیم که جدی نیست کاملاً جدی است و وضع عوض شده است. یکی از ویژگیهای دولت آمریکا بیتوجهی کامل به افکار عمومی آمریکا در برابر امور سیاست خارجی است. هیچ تصمیمی در عرصه سیاست خارجی آمریکا نگرفته که مبنای آن نظرسنجی از افکار عمومی داخل آمریکا باشد. یعنی دموکراتیک باشد. حالا افکار عمومی بقیه دنیا به دَرَک آنها آدم نیستند! افکار عمومی خود آمریکا چی؟ هیچ تصمیمی در سیاست خارجی آمریکا بر اساس افکار عمومی در داخل کشور گرفته نشده و نمیشود. تصمیم گرفته میشود بعد میآیند روی افکار عمومی کار کنند که آمادهاش بکنند. مقاومت جدی بوجود نیاید. وقتی بوش تصمیم گرفت به عراق و افغانستان حمله کند هرگز نه از نخبگان و نه از افکار عمومی آمریکا اجازه نگرفتند وقتی که تصمیمشان را گرفتند و وارد عمل شدند برای مشروعیت بخشیدن و تحکیم تصمیمها و سیاستهایشان آمدند شروع کردند از هالیوود تا رسانهها مدام سمپاشی توی افکار عمومی مدام کار کردن که جهان در خطر بزرگ است کمونیستها رفتند و خطرناکتر از کمونیستها اسلامگراها آمدند الآن بمب اتم میخواهند بسازند بیایند در شهرهای ما منفجر کنند جنگ سمی میخواهند داخل آمریکا راه بیندازند. اینها وحشیاند، ضد تمدن هستند، تروریست هستند، بعد پلیس خوب و پلیس بد شدند. پلیس بد گفت همه مسلمانها تروریست هستند. پلیس خوبه گفت نه، همه تروریستها مسلمانند! اینطوری نگوییم چون تروریست غیر مسلمان هم شاید پیدا شود. ولی بالاخره هر دو را گفتند. میگوید ما با همین رسانهها آمدیم توانستیم در ذهن افکار عمومی میخ را کوبیدیم که بعد از آن به این شکل بحث بشود.
همه حرفهایم ماند!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی